Loading...
شهرستان پاکدشت
از ساعت 8 الی ساعت 22
0938 581 90 92

قطع:خشتی کوچک

تعداد صفحات:180 صفحه

تعداد موجود:1 جلد


درباره کتاب

کتاب " شیدایی " مجموعه خاطرات علمدار روایتگری "حاج عبدالله ضابط" است.

او نه خورشید بود، نه مهتاب، نه ستاره، اما می درخشید.

جنسش، از هر چه بود، شفاف بود.تا بود، نام و نشانش، برایش نان نشد. تار و پود وجودش، از عشق سرشته بود و سرقفلی سرای قلبش، در رهن محبت خدا و خلق خدا بود. خاکی بود و ساده و بی پیرایه؛ اما، عطر خدا را داشت انگار!

بی هیاهو کارش را انجام داد و ... رفت.

زنده که بود، مرگ را طلب کرد تا زنده بماند و جاودان برای همیشه.

نقاشی معروف شهید چمران خیلی رویش تاثیر گذاشته بود: «شمع کوچکی که در صفحه ای سیاه می درخشید»؛ می نشست و دقایقی را خیره، نگاهش می کرد.

می گفت:«شهید، مثل همین شمعه که نور کمش هم می تونه در دل سیاهی ها خودی نشون بده»، شد راوی شهادت.

میگفت دو فرزند کافی نیست! و شش فرزند داشت. تازه داشت به میان سالی می رسید. شوخی می کرد و می گفت: «به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام اقتدا کردم.»

نظرات کاربران